1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> حالم بده...
مرضیه و سعید

گر عشق نباشد به چه کار آید دل؟

حالم بده...

خیلی بد...

سه روزه که ناخوشم...

چراشم که...

اه بدتر از اون اینه که با این وضع روحی ، این جسم نیمه جونمم مریض شده باز...

داغون داغونم...عصبیم...حس میکنم پیشونیم چروک افتاده...هه...خیلی زوده برام نه؟

اما چ کنم...فشار زیادی رومه بخدا...

سعید چرا اینارو نمیبینه؟

یعنی اینقدر براش بی اهمیتم؟

ای خدا...

آخه چقد درد چقد غصه چقد گریه...بسمه بخدا...بسه...

دیگه میخوام کارو یکسره کنم...برم حرف آخرمو بهش بزنم و اگه قبول کرد این وضع رو عوض کنه که هیچ...ولی اگه نخواست...

باورکنین از تحملم خارجه این درد...

نمیدونم چیکار کنم...واقعا نمیدونم...فقط مطمئنم الان وقت خوبی برای تصمیم گیری نیس...چون ممکنه قضاوت عجولانه کرده باشم و پشیمونی بعدش بی فایده باشه...

روزا به سختی میگذره...تنها دلخوشیم یه ذره امیدیه که ته دلم مونده...خدایا این یه ذره امیدو از من نگیر که نابودیم حتمیه...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 19 مهر 1393برچسب:,ساعت 21:30 توسط ..:: Marziyeh ::..| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



ارکیدو - آتلیه عکاسی - اوکسیژن - یک گرافیک | زمرد آگهی - درگاه پرداخت