1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> روز اول...
مرضیه و سعید

گر عشق نباشد به چه کار آید دل؟

روز اول...

امروز روز اولی بود که با سعید قهر بودم...

همیشه از قهر میترسیدم،هیچوقت جرئت قهر باهاش رو نداشتم...چون میترسیدم هیچوقت پا پیش نذاره برای آشتی...

برای همین حتی لحظه هایی که واقعن دلخور میشدم و حس میکردم قلبم رنجیده چیزی نمیگفتم...اما حالا قهرم...

شاید آخرین باری که قهرکردم قبل تاسیس این وبلاگ بود،اون موقع که هنوز به احساسم نسبت به سعید پی نبرده بودم و اون در تلاش بود تا نظر منو جلب کنه...چه دورانی بود واقعن!

الان تو چه وضعیتی هستم اون موقع چه حالی داشتم!باورتون میشه؟سعید منت منو میکشید...خودم که دیگه باورم نمیشه...!

یکم عصبیم الانه بابت جریان باخت ایران،یکم که نه خیلی...ولی سعی میکنم ذهنمو درگیرش نکنم...خودم کم درگیری دارم این مسی هم شد قوز بالا قوز!

نیمدونم چی بنویسم...ولی یه توصیه بهتون کینم...هیچوقت تو نت به کسی اعتماد نکنین و با کسی دوست نشین(+چی میگی تو؟مگه خودت با سعید تو نت آشنا نشدی؟-اون فرق داره+چه فرقی-فرق داره دیگه به توچه اهه+خره منم من باید بدونم چرا بهش اعتماد کردی-خو دلم گفت همونیه که میخوام اعتماد کردم دیگه+دلت غلط کرد-خفه شو،اصن کی هستی تو؟+خره من عقلتم-برو باو،دروغ میگی،اصن مگه من عقلم دارم؟+عه یعنی من ضایع شدم؟-آره،شیاد دروغگو،گمشو اونور) خوب داشتم میگفتم تو نت به کسی اعتماد نکنین...باو همین دیشب دوتا پسر از من خواستگاری کردن،اون یکی که خیلی آتیشش تند بود،هردو هم علی بودن،شانس منو میبینین؟شنیدین میگن از هرچی بدت بیاد به سرت میاد؟از اسم علیرضا متنفرم اونوقت 5 نفر منو تو این هفته ادد کردم 3 تاشون علیرضا بودن 2تا علی،اه...

خاک تو سرشون،باو شما قیافه منو ببینین در میرین...چیه حرف الکی میزنین عاشقت شدم؟مگه ندیده میشه عاشق شد(+نیست خودت سعیدو بارها ملاقات کردی بعد عاشقش شدی-اه خفه شو اینقد وسط حرف من نپر میزنم تو سرتا)هیچکس این دوره زمونه کسی رو بخاطر سیرتت نمیخواد...سعید چطور با زشتی من سر میکرد و چیزی نمیگفت؟(+توهم زدی؟اونکه همیشه بهت میگفت جوجه اردک زشت – عه آره!راست میگیا،من چرا منظورشو نفهمیدم؟داشت غیر مستقیم میگفت تو زشتی)عجب...

نمیدونم دیگه مغزم کار نمیکنه...چجوری با این حالم برم خاطره بنویسم حالا...

چقد دلم میخواست الان میرفتم لب دریا،از صدای دریا آرامش میگرفتم...چقد دوست داشتم لب دریا عشقم پیشم بود...با هم رو ماسه هادراز میکشیدیم...صدای دریا...آرامش لذت... ای خدا...

اینه سهم من از عشق؟اینکه حسرت به دل بمونم و تو رویاهام با عشقم باشم؟ها...؟

بازم خدایا شکرت حداقل رویاهامو دارم...سعید هنوزم تو رویا مال منه...سعید رویای منه...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 31 خرداد 1393برچسب:,ساعت 23:2 توسط ..:: Marziyeh ::..| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



ارکیدو - آتلیه عکاسی - اوکسیژن - یک گرافیک | زمرد آگهی - درگاه پرداخت