1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> پشیمونم...
مرضیه و سعید

گر عشق نباشد به چه کار آید دل؟

امروز رفتم پی امایی که دوهفته پیش به مریم داده بودمو خوندم...همون موقع ک بزرگتریت اشتباه زندگیم رو مرتکب شدم...که فک کردم سعید بهم خیانت کرده و حرفای اون مریم بووووووووق(اینجا هر فوحشی دوس دارین بذارین) رو باور کردم...

البته همشو نخوندم....نصفشو که خوندم صفحه رو بستم...از خودم بدم اومد...من چیکار کردم؟

چرا اینکارو کردم؟حتی اگه سعید واقعا هم بهم خیانت کرده بود من حق چنین کاری رو نداشتم...چرا حماقت کردم و چیزای خصوصی که فقط بین خودمون بود رو به اون گفتم؟؟اونم به کی؟؟به مریم..یه که عوضی دروغگوئه...خدایا من چقد حماقت کردم؟وای خدا من چقدر خر بودم که به سعیدم بی اعتماد شدم...

واقعا سعید حق داره منو نبخشه....خودم که خودمو نمیبخشم...سعید راست میگفت....این اشتباه قابل بخشش نیست...

اما کاش منو ببخشه...میدونم سعیدم قلبش بزرگتر از ایناست و میتونه منو ببخشه...هرچند لایق این بخشش نیستم...

اما بخدا قسم حماقت کردم...ترسیدم....اشتباه کردم...کاش منو ببخشه...بخدا دیگه حواسم جمع جمعه...از سعید فقط یه فرصت دیگه میخوام...ازش میخوام این یه بار منو ببخشه...اگه بازم خطا کردم و اشتباهی ازم سر زد هرکاری دوست داره باهام بکنه...

اما این یه بار منو ببخشه...بخدا من پشیمونم...خدایا تو که همه بنده های خطاکارت رو میبخشی و توبه اشون رو میپذیری و بهشون فرصت جبران میدی...خدایا ازت میخوام سعیدم منو ببخشه...خودت شاهد پشیمونیم،گریه هام،زجه زدنام بودی...من اون لحظه که داشتم این جرم رو مرتکب میشدم به هیچی فکر میکردم...خون جلوی چشمامو گرفته بود....حماقت کورم کرده بود...

سعیدم منو میبخشی؟؟میدونم لیاقت بخششت رو ندارم....میدونم خیلی زیاده خواهیه که ازت بخوام منو ببخشی...اما منو ببخش...بخدا پشیمونم...تو عمرم مردی به پاکی تو ندیدم...وای خدا من چطور به تو شک کردم؟من چقد احمق بودم که نسبت به تو بی اعتماد شدم...کاش منو ببخشی...کاش...

 

حتی امام علی به مالک اشتر میگه :" ای مالک اشتر ، اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی ، فردا به آن چشم به او نگاه نکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی"

سعید من از ته دلم توبه کردم...میدونم خیانتی که به تو کردم گناه محسوب میشه...از خدا خواستم منو ببخشه...از تو هم میخوام منو ببخشی....فقط یه فرصت دوباره بهم بده...اگه نتونستم راضیت کنم اونوقت تنهام بذار...

پشیمونم که وقتی عصبی بودم ، به جای فکر کردن به حرفای صادقانه تو ، رفتم حرفای یه عوضی رو شنیدم که حتی ارزش عوضی بودن رو هم نداشت...من عصبی بودم اون موقع...و کاری کردم که بایدم بابتش پشیمون باشم...

همیشه با من بودی و تو غم و شادی هام شریک...با اینکه میتونستی با خیلی بهتر از من باشی...اما با من بودی....من چطور عشق تورو نفهمیدم؟حق داری که منو نبخشی...واقعا حق داری...

این دیگه تصمیم خودته...میخوای منو ببخش نخواستی هم نه...اما خواهشا منو ببخش...من بدون تو میمیرم...مردن میدونی یعنی چی؟

الانم به امید بخشش توئه که زندم...اگه منو بخشیدی که مثل قبل ، خوب و خوش با هم زندگی میکنیم و به امید خدا دوسال دیگه مال هم میشیم...با این تفاوت که تو این دوسال ذره ای به عشقت شک نخواهم کرد و فریب نیرنگ بدخواها رو نخواهم خورد...

اگرم منو نبخشیدی...میرم...تا راحت شی از دستم...هم از پیش تو میرم...هم از این دنیایی که بدون تو برام بی ارزشه...

وقتی وارد زندگیم شدی که هیچ امیدی به ادامه نداشتم،میخواستم خودکشی کنم اما...با اومدن تو قلبم آروم شد...حالا که داری خودتو ازم میگیری...دیگه واسه چی زنده باشم؟این زنده بودن چه ارزشی داری؟وقتی اونی که میخوامش دست رد زده به سینه خطاکارم؟

کاش منو ببخشی....کاش...

تنها امیدم خودتی...

عشقمو ، امیدمو ، زندگیمو ازم نگیر...

تنهام نذار...

عشق من...

 



نظرات شما عزیزان:

آنه شرلی
ساعت18:31---31 فروردين 1393
مهم نیست گلکم که ثبتشون کردی


آنه شرلی
ساعت16:42---29 فروردين 1393
تو کاری نکردی گلم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 28 فروردين 1393برچسب:,ساعت 18:3 توسط ..:: Marziyeh ::..| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



ارکیدو - آتلیه عکاسی - اوکسیژن - یک گرافیک | زمرد آگهی - درگاه پرداخت