گر عشق نباشد به چه کار آید دل؟
قرار بود دیگه پست نذارم ولی... امروز دوباره وب رو به حالت قبل برگردوندم...همه کد ها...قالب ها...همه رو... تنها چییزی که نمیشه به دوباره بیارمش تو وب سعیده...و حس دوست داشتنش نسبت به من...چون دیگه نیست...رفته... وقتی میام تو این وب باورم نمیشه که همین وبلاگ لعنتی شد عامل جدایی ما! بعد از دعوای من و سعید...وقتی اومدم پست جدید بذارم دیدم وب نابود شده...فکر کردم کار سعیده...چون تنها کسی بود که پسوردو داشت... اونم بابت این مسئله کلی دلخور شد ازم... منم ازش معذرت خواهی کردم...میدونید....به نظرم چیزی نبود که بخاطرش آدم بخواد یه نفرو ترک کنه! شاید سعید دنبال بهونه بود...شاید خیلی وقت بود میخواست بره ولی روش نمیشد...به هر حال...مهم این بود که بهونه جور شد براش... و حالا سعید رفته...و من موندم و یه حس غریب...که آخرش نفهمیدم دوست داشتنه یا وابستگی یه عشق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عشق... چه واژه ی غریبی....چقد دلم میخواست عاشق شم...عاشق سعید... شوماها نمیدونین از کجا میشه فهمید که عاشق شدم یا نه؟؟؟؟ والا من هر چی عشق سنج و اینا زدم گفت عاشقی!ولی مگه عشق به همین سادگیاست؟؟ ************* چه قدرعاشق هستید؟ عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ میدهد. برای خیلی از روانشناسها مطالعه این پدیده جالب است. بعضیها مانند استرنبرگ حتی نظریهای علمی درباره عشق دارند. استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد. من همیشه به سعید وفادار بودم و هستم...حتی حالا که رفته.... صمیمت هم که به وفور داشتم نسبت بهش...خوش هم اینو میدونه! و میل جنسی......اصلن بهتره راجبش حرف نزنم! اوضاع خرابه! *********** من که نمیدونم چه حکمتیه تو این قضیه...خدا خودش همه چیو به خیر بگذرونه...آمین!
نظرات شما عزیزان:
اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد میلنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و میخواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟
************
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |
ارکیدو - آتلیه عکاسی - اوکسیژن - یک گرافیک | زمرد آگهی - درگاه پرداخت